کد مطلب:129349 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:213

هفت نکته پژوهشی
1ـ مورخان درباره دوره خروج امام از مكّه مكرّمه اختلاف نظر دارند. برخی نوشته اند كه خروج آن حضرت در روز سوّم ذی حجّه بود. برخی دیگر تاریخ خروج را هفتم [1] . و برخی دیگر دهم [2] این ماه نوشته اند. ولی تاریخ درست خروج امام (ع) روزه هشتم ذی حجّه می باشد؛ زیرا خود آن حضرت (ع) در نامه دومش به مردم كوفه نوشته است: «... من در روز سه شنبه هشت روز گذشته از ذی حجّه، روز ترویه، به سوی شما حركت كردم...» [3] .


همچنین از امام صادق (ع) چندین روایت نقل شده است [4] كه امام حسین (ع) روز ترویه، یعنی روز هشتم ذی حجّه، از مكّه مكرّمه بیرون آمد.

2ـ هنگام خروج امام حسین (ع) از مكّه، كسانی كه از مدینه منوّره با ایشان آمده بودند و نیز آنهایی كه در راه مدینه مكّه به ایشان پیوستند، [5] با آن حضرت همراه بودند. به جز مسلم بن عقیل كه حضرت وی را پیش از خود به كوفه فرستاد و نیز سلیمان بن رزین كه امام (ع) نامه ای به وسیله وی برای رؤسای اخماس [6] در بصره فرستاد. [7] همچنین همه افراد مشهوری كه در مكّه به ایشان پیوستند هنگام رفتن به عراق با وی همراه بودند، بجز قیس بن مسهّر صیداوی، عبد الرّحمن بن عبدالله أرحبی، عمّارة بن عبید الله سلولی، كه امام (ع) آنان را هماه مسلم بن عقیل (ع) به كوفه فرستاد. و نیز سعید بن عبدالله حنفی و هانی بن هانی، كه حضرت، پیش از فرستادن مسلم به كوفه، نامه نخست خویش را به اینان سپرد تا برای كوفیان ببرند. [8] .

3- مفهوم خروج كاروان حسینی از مكّه مكرّمه در سحرگاهان و یا در اوایل بامداد این نیست كه كار به طور پنهانی و به دور از چشم سلطه اموی و یا مردم بوده باشد، چرا كه آن حضرت تاریخ حركت خویش را در خطبه معروفشان كه طی آن فرمود: «مرگ برای فرزند آدم چون گردنبندی است بر گردن دختران جوان»، اعلام كرد. حضرت در پایان همین خطبه فرموده است: «هر كس در راه ما آماده جانبازی است و آهنگ رسیدن به لقای الهی را دارد، با ما حركت كند و من به خواست خداوند بامدادان به راه خواهم افتاد.» [9] امام (ع) این خطبه را نه تنها در میان یارانش، بلكه در میان عموم مردم ایراد فرمود. [10] .


4- به روشنی پیداست، هرچند كه رویارویی آشكار با امام حسین (ع) در داخل مكّه و یا در حومه این شهر به نفع سلطه اموی نبود و حاكمان اموی نیز آن را به خوبی می دانستند، ولی به فرمان یزید تصمیم گرفتند كه امام حسین (ع) را ترور كنند، هرچند كه به پرده كعبه آویزان باشد. اما با بیرون رفتن امام (ع) از مكّه نقشه آنان به شكست انجامید. همان طور كه این حقیقت بر امام (ع) نیز پوشیده نبود. دلیلش هم این بود كه اموی ها از منزلت والا و قداست امام حسین (ع) در دل های مسلمانان آگاه بودند. بنابراین رویارویی نظامی با آن حضرت در مكّه یا حومه این شهر موجب می شد كه عموم حاجیان بر ضدّ اموی ها به انگیزش درآیند، امام (ع) را پشتیبانی كنند، او را یاری دهند و به زیر پرچم آن حضرت درآیند و این همان «وخیم شدن اوضاع» [11] بود كه امویان از آن بیمناك بودند.

از این گذشته اطرافیان امام (ع) در دوران حضور وی در مكّه فراوان بودند، به این دلیل كه كاروان حسینی[هنگامی] كه از مكّه خارج شد نسبتاً بزرگ بود.

علاوه بر آن مكّه نزد عموم مردم از قداست دینی برخوردار بود و نیروی حكومت اموی در آن شهر نیروی محدودی بود كه تنها كفایت اجرا و انجام امور اداری و قضایی، تنظیم حركت حاجیان، نگهبانی از حاكم و حفظ امنیت داخلی را داشت و قدرتش به اندازه ای نبود كه بتواند با شورش یا یك حركت انقلابی گروه بزرگی كه دارای قدرت و آمادگی است مقابله كند، و این حقیقت درباره اوضاع مدینه نیز صادق بود. زیرا حكومت بنی امیه برای مقابله با همه قیام های بزرگی كه در مدینه منوّره یا مكّه مكرّمه روی داد، از نیروهای اعزامی از خارج[این دو شهر] استفاده كرد. مانند قیام مردم مدینه و واقعه غم انگیز حرّه و نیز مقابله اموی ها با عبدالله زبیر در مكّه.

5- آنچه گفته شد با این حقیقت كه امام (ع) از بیم آن كه به دست حكومت اموی ترور شود و حرمت خانه خدا بشكند پیش ‍از آغاز اعمال حج از مكّه بیرون رفت، منافاتی ندارد.


زیرا گرچه آنان در طول مدّت اقامت نسبتاً طولانی وی در مكّه، به دلیل احتیاط های لازم و هوشیاری آن حضرت و حمایت یاران هاشمی ایشان و دیگران، [12] نتوانستند كه وی را بربایند و یا ترور كنند، امّا مراسم حج فرصت انجام چنین كاری و اجرای چنین نقشه ای را به آنان می داد و امكان موفقیتشان فراوان بود. زیرا امام (ع) و یاران او، بر فرض ماندن در مكّه به همراه توده های حج گزار، بدون سلاح سرگرم انجام اعمال و مراسم عبادی می گشتند و حضور امام (ع) در میان انبوه حاجیان زمینه اجرای نیّات پلید و شرارت امویان را فراهم می آورد. از این رو امام حسین (ع)، در روز ترویه، اقدام به خروج از مكّه فرمود. [13] .

6- حال كه از گفته های پیشین دانستیم كه خروج امام (ع) از مكّه نه برای پنهانی و بی خبر خارج شدن و نه از بیم مقابله نظامی آشكار با حكومت اموی در مكّه بوده، پی می بریم كه شاید عامل اصلی دیگری درمیان بوده كه انگیزه حركت امام در سحرگاهان و یا اوایل بامداد و در پرده تاریكی، گردیده و آن غیرت هاشمی بوده كه اجازه نمی داده است آزاد زنان خاندان عصمت و طهارت و دیگر زنان حاضر در كاروان حسینی در برابر دیدگان مكّیان، در روز روشن كه مكّه پر از جمعیّت است، بر مركب هاشان سوار شوند.

و شاید بتوان گفت: این قوی ترین عامل اگر نگوییم تنها عامل در میان عواملی است كه امام حسین (ع) را وادار كرد تا در سحرگاهان و یا اوایل بامداد حركت كند.


7- از برخی كتاب های سیره و مقاتل چنین بر می آید كه امام (ع) نخست قصد عمره تمتّع كرد و سپس آن را به عمره مفرده مبدّل ساخت، زیرا می دانست كه ستمكاران به وی اجازه اتمام حج را نخواهند داد. [14] .

ولی قول درست و تحقیقی این است كه امام حسین (ع) از همان آغاز قصد عمره مفرده كرد. یعنی این كه عمره اش تمتّع نبود تا آن را به مفرده تبدیل كرده باشد.

این قول را شماری از فقیهان، همانند سید محسن حكیم، آیت الله خویی و آیت الله سبزواری و شماری دیگر پذیرفته اند. [15] .

آقای حكیم در مستمسك العروة الوثقی می گوید: اما آنچه در برخی مقاتل آمده است كه آن حضرت (ع)، عمره اش را به عمره مفرده مبدّل ساخت، كه از آن بر می آید كه عمره اش تمتع بود و بعد آن را به مفرده تبدیل كرد، چیزی نیست كه در مقابل اخبار ذكر شده ای كه اهل بیت (ع) آنها را نقل كرده اند، قابل پذیرش و اعتماد باشد. [16] .

شیخ محمد رضا طبسی می نویسد: مشهور میان اصحاب رضوان الله علیهم چنین است كه هر كس با قصد عمره تمتع وارد مكّه شود، در ماه های حج، نه اجازه دارد كه آن را به عمره مفرده تبدیل كند و نه آن كه پیش از انجام اعمال حج از مكّه بیرون رود، زیرا عمره تمتّع مرتبط با حجّ است. بلی، ابن ادریس معتقد است كه این كار حرام نیست و مكروه است، ولی اخبار فراوانی این گفته را مردود می سازد. [17] .

قول به وقوع تبدیل به عمره مفرده را یك دلیل دیگر نیز تضعیف می كند و آن این كه چنانچه این كار به خاطر جلوگیری و منع ظالم بوده باشد، خروج از احرام شخص منع شده با انجام قربانی می باشد. همان طوری كه شهید اول در الدروس [18] و شهید ثانی در


مسالك الإفهام بدان اشاره كرده اند. [19] و در هیچ خبر یا نقلی نیامده است كه امام حسین (ع) از احرام عمره با قربانی بیرون آمده است.


[1] ر.ك: كامل الزيارات، ص 73؛ تذكرة الخواص، ص 217.

[2] ر.ك: تاريخ دمشق، ج 14، ص 212؛ تهذيب الكمال، ج 4، ص 493.

[3] ر.ك: الارشاد، ص202،تاريخ طبري،ج3،ص293و301.

[4] ر.ك: التهذيب، ج 5، ص 436، حديث شماره 162؛ الاستبصار، ج 2، ص 327، حديث شماره 1160.

[5] مانند سه شهيد قبيله جُهن كه از «مياه جهينه» به ايشان پيوستند.

[6]

رؤساي قبايل پنجگانه بصره، يعني عاليه، بكربن وائل، بني تميم، عبدالقيس، ازدوكنده (ر.ك: لغتنامه دهخدا).

[7] ر.ك: تاريخ طبري، ج 3، ص 277؛ الارشاد، ص 185.

[8] ر.ك: الارشاد، ص 185.

[9] ر.ك: اللهوف، ص 26.

[10] تنها مورخي كه مي گويد امام اين خطبه را در ميان اصحاب ايراد فرموده، شيخ محمد سماوي در كتاب «ابصارالعين»، ص 27 است. البته وي مأخذ اين قول نادر خويش را نقل نكرده است.

[11] هنگامي كه كاروان حسيني، در حومه مكّه از فرمان سپاه اشدق سر باز زد، دو طرف دست به تازيانه بردند. وقتي اين خبر به عمروبن سعيد رسيد، ترسيد كه «اوضاع وخيم گردد»! از اين رو كسي فرستاد و به رئيس شرطه اش دستور بازگشت داد!، الاخبارالطوال، ص 244.

[12] امام حسين (ع)، در ديدار با وليد بن عتبه، والي مدينه، احتياط هاي لازم را به عمل آورد و براي مقابله با هر پيش آمدي سي مرد مسلح را با خود همراه ساخت. بنابراين او كه مي دانست يزيد قصد ترور و ربودن او را دارد و «اشدق» ستمگري است كه متكبّر و سركش و از بدترين ستمگران طاغوتي اموي، به يقين در مكّه نيز احتياطهاي لازم را به عمل آورده بود. اين كمترين اقدامي بود كه يك انسان عادي تحت تعقيب هم انجام مي دهد، تا چه رسد به امام حسين (ع) با آن حكمت و دورانديشي!.

[13] اين، علاوه بر عوامل ديگري است كه مجموعاً، علت اصلي خروج امام (ع) در اين روز را تشكيل مي دهد. مانند عامل تبليغي كه هدفش ايجاد سؤال براي مردم و اظهار شگفتي نسبت به خروج امام (ع) در روز ترويه و ترك حجّ بود، تا اين كه از گذر اين سؤال ها و اظهار شگفتي ها، با نهضت حسيني آشنا شوند و به پشتيباني و ياري آن برخيزند.

[14] براي مثال ر.ك: الارشاد، ص 200؛ اعلام الوري، ص 230؛ روضة الواعظين، ص 177.

[15] ر.ك: مستمسك عروة الوثقي، ج 11، ص 192؛ معتمد العروة الوثقي، ج 2، ص 236؛ مهذّب الاحكام، ج 12، ص 349. نيز ر.ك: كتاب الحجّ (تقريرات آقاي شاهرودي)، ج 2، ص 312؛ تقريرات حج، آقاي گلپايگاني، ج 1، ص 58 و محقق داماد، كتاب الحجّ، ج 1، ص 333.

[16] المستمسك العروة الوثقي، ج 11، ص 192.

[17] ذخيرة الصالحين، ج 3، ص 124.

[18] ر.ك: الدروس، ج 1، ص 478.

[19] ر.ك. مسالك الافهام، ج 2، ص 388.